یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه

ساخت وبلاگ
ده قدم بیشتر نرفته بود که انگار نظرش عوض شدبرگشت ./تو چشم هاش میتونستم انبوهی از تنفر رو نسبت به همه چی ببینم.تنفری که شاید شامل من میشد.شایدم حتی خالق این حالش من بودم.شروع کرد با صدای بلند حرف زدن. با ابروهایی که درهم فشرده بوداما من.. من چیز زیادی نمی شنیدمگوش هام داخلش وزوز میکرد و سرم سنگین و دردناکبه این فکر میکردم که احتمالا منفجر بشه بعد بشدت نگران این شدم که جای خوبی برای این موضوع نیست.ترجیح میدادم وسط خیابون این اتفاق برام بیوفته جایی که هزاران نفر این موضوع رو ببینند و شب از ترس خوابشون نبره .مغزم پره. نگرانتشویش در چشم های گود رفته ام موج میزنه.قبلا می نوشتماما خیلی وقته که نمی نویسم.فایده ای ندارهچیزی رو عوض نکرد هیچ وقت .فعلا همین یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...ادامه مطلب
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 21:44

فقط یه پیراهن ساحلی پوشیده بود ،بدون هیچ لباس زیری و روی کاناپه مدل چستر خوابیده بود پاهاش تا بالای زانو پیدا بود روی هم انداخته بودشون و دست هاشم توی هم قلاب کرده بود و روی چشم هاش گذاشته بود تا نور اذیتش نکنه من هم که با فاصله کمی از ا‌ون قرار داشتم احساس گرمای کلافه کننده ای میکردم همون طور که زیر نظر داشتمش پیراهنم رو در آوردم و بعد باز مشغول نگاه کردن به سینه های برجسته اش شدم که چگونه با نفس های آرومش داره تکون میخوره نمیدونم چی تو سرش می‌گذشت احتمالا بخاطر جر و بحثی که داشتیم تو خیال رفتن باشه همیشه همینطوره ،هر وقت دعوامون بالا میگیره میره که وسایلش رو جمع کنه تا بره. اما هر بار منصرفش میکنم قبلا بعد دعواها جوری میشد که یه سکس طولانی مدت میکردیم اما دیگه از اون خبرا نیست . چند ساعتی بدون حرف دور از هم میمونیم تا کم کم اوضاع مثل سابق بشه. ولی خب میدونی که هیچ هیچ وقت مثل سابق نمیشه .مسخره است . جدا که مسخره استگاهی دلم میخواد سوار ماشین بشم و برم .. اونم ببرم با خودم ‌.یه جای دور، یه جایی که انگار حالمون قراره خوب باشه . اما من آدم نمیشم همیشه همین بودم. هر جا هم برم باز همینم . الانم باید برم. برم و تو تاریکی محو بشم .بازم یه پایان مزخرف دیگه. یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...ادامه مطلب
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 21:44

موج در موج

دریاست یا ساحل گیسوی تو

که دلبری می‌کند

از چشمان من ..

شعر ادامه دارد تا عمق زیبایی تو

اما

این شاعر دیوانه که غرق است

در لب ساحل تو .. .

یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 11:58

بگو از کجا شروع کنم که تو خوشحال باشی ... یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 11:58

در آخرین پناهگاه

دور از تو

دور از خودم

سیاهی شب را بلعیده ام

من تمام شده ام

من از تمام داستان هایی که نوشته ام

روح خودم را صدا میزنم

تا دور شوم .. .

دور .. دور

یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 11:58

راه طولانی بود و سخت ___ :) : ازم انتظار هیچی رو نداشته باش خستم، خیلی نه دروغ بود نه واقعیت فقط قسمتی از زندگی بود یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 13:14

راز مخفی میان من و تو 
آنچنان در دست هایم نقش بسته است 
که تمام جسم ات را 
به رنگ خود در آورده است 

________ _____ -- 

همون طرحی که من دوست داشتم :) 
تتو زد ... خیلی جذابه

نوشته شده در شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۰ساعت 3:16 توسط مصطفی|

یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 12:50

واقعا نیاز دارم که بخوابم ..
این حجم از بیداری جدا که خطرناکه
حتی برای یکی مثل من..
اما خب، بیا زیاد سخت نگیریم :)

 

یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 14:48

+ غذای مورد علاقه ات چیه ؟ - اووم .. اونی که تو درست میکنی *ـ*.. آره دسپخت من معرکه است :)چی شد که معرکه شدم.. هیچکی نمیدونه یادمه یبار کنار خلیج با یکی از محلی ها راجب غذا صحبت میکردیم اون البته میگف یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...ادامه مطلب
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 157 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 14:48

درست چند لحظه بعد از اینکه کار طاقت فرسای قطره ریختن توی چشمای صاحب مرده ام تموم شده بود و حالا علاوه بر سوزشی که از قبل داشت درد هم بهشاضافه شده بود و به شدت هرچه تمام ترشروع کرده بود به اشک ریختن مت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه...ادامه مطلب
ما را در سایت یک دامن کوتاه..یک شیروانی..و آسمانی بدون ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosi24 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 14:48